نمی دونم چرا سحری نشستم که مطلب بنویسم !!
من چه جور دختری هستم من استثنایی هستم؟؟؟ آیا اینگونه بودن من لطف خداست؟؟؟
از 22 سالی که از خدا گرفتم هیچ وقت یادم نمیاد در مورد تصمیماتی که باید به شخصه می گرفتم اجازه ی داخل شدن احساساتم رو بدم
همیشه منطقی بودم همیشه در مورد تصمیماتی که می خواستم بگیرم تا وقتی منطقم 100% تاییدش نمی کرد احساسم وارد نمی شد ! همیشه با بقیه دوستام فرق داشتم همشون با احساسشون تصمیم می گرفتن.
البته خیلی خیلی خیلی احساساتیم ولی در مورد تصمیم گرفتن خاصم!!
خلاصه اکثرشون کلی دوست پسر داشتن و منم هی اونارو نصیحت که بابا این کارها چیه ! آخه با عقل من روابطشون اصلا منطقی نبود.
من حتی تو سن دوم سوم راهنمایی که اوج خنگی دختراست هم منطقی و با عقلم تصمیم می گرفتم اون زمان ها خیلی چت می کردم و پدر و مادرم هم مشکلی نداشتن باهاش با این که سنم بد بود ُچون من از بس عاقل بودم حتی یک بار هم فکر شیطنت به ذهنم نمیومد
یادمه اون وقت ها با پسرای بالای 20 سال چت می کردم و هیچ کدومشون نمی فهمیدن که دارن با یه بچه ۱۳.۱۴ ساله صحبت می کنن..یادم میاد چندتاشون که فهمیدن باورشون نمیشد که من بچه ام !!! می گفتن تو خیلی بیشتر از سنت می فهمی !
تا همین الان که 22 سالمه شاید می تونستم خیلی رابطه شروع کنم و بعضی هاشون بدک هم نبودن
ولی به اون ها هم اجازه ندادم چون دیگه اطرافیان با منطقی بودن من خو گرفتن و حساب جداگانه روم باز کردن ..
از همون الف اول دبستان به بهترین شکل درسم رو می خوندم و تا همین الان که دانشجویم
از نفر اول کلاس پایین تر رضایت نمیدم .. هیچ شب امتحانی نگفتم بی خیال حتی یک بار در طول 22 سال عمرم.... راحت نیست ها میدونید چند تا امتحان دادم ؟؟
نمی دونم خب کارام نتیجه داده ولی می ترسم این همه عقل و منطق به نتیجه نرسه و من دیوونه بشم ..ترس از این که نتونم یه شغل مناسب پیدا کنم !!یه همسر مناسب!!
الان از منطقی بودن خودم خسته شدم ..دوست دارم برم تو راهرو داد بزنم
کارای عجیب بکنم ..معدمو مثل بقیه پر کنم از هله هوله
دیگه شب امتحان درس نخونم ببینم چه حسی داره ...صبح ها نرم سر کلاس ! بخوابم
درس نخونم ..تمرین حل نکنم .. مثل بقیه هر چی به دهنم اومد بگم..سر قرارهام دیر برم
بدقول باشم ...هر چرت و پرتی که دوست دارم تو فیس بوک شیر کنم ..بدون فکر صحبت کنم !!مثل خیلیا
به وظایفم تو خونه عمل نکنم ..بزنم به دنده ی بی خیالی.. دیوونه بازی دربیارم
خنده دارن ؟؟!!
ولی من عمرا بتونم این کارهارو انجام بدم
از دیوانه شدن می ترسم ! همین
همه ی پیوند های من غیر 2.3 تاش سوختن !! چه وضیه آخه..چرا نمی نویسید ؟چرا ملت رو وابسته می کنید و میگید بای ؟ هان ؟ چه وضیه ؟